دلنوشته های مانا

ساخت وبلاگ
چند روزِ صبح که پامیشم لپ تاپمو روشن میکنم و وارد صفحه کارگزاری میشم. سایت تی ام سی و کلی سهم.بعد میرم به کارای خونه داریم میرسم و هم زمان با اعتماد به نفس بیش از حد سهم بررسی میکنم و اگه لازم باشه خرید و فروش:))تا ظهر شرایط اینهاز ظهر به بعد لپ تاپم همینجوری بیخودی روشنهمیخوام بشینم پای لپ تاپ و کارامو انجام بدم اما چند دقه بعد خودمو رو رو تخت و در حال آماده شدن برای خواب میبینم!!پا میشم باز تصمیم میگیرم برم این بار جدی کارامو انجام بدم اما باز...و همین روند تا شب ادامه دارهنمیدونم این دیگه چه مرضی هست که این هفته بهش دچار شدم.باید یه تکونی به خودم بدم و روتین های قوی تر برای خودم انتخاب کنم که روزامو به بهترین شکلش بگذرونم.+ دیشب یکی دوساعت با یه دوست عزیزتر از جانی صحبت کردم و خیلی صحبت های خوبی بود و تصمیم گرفتم به خاطر خیلی از آدم های اطرافم و تصمیماتی که میگیرن خودمو درگیر نکنم چون نهایت هر کسی باید راه خودشو بره و سرنوشتشو خودش بنویسه و شاید دخالت زیاد از حد ما به صلاح هیچ کدوم از طرفین نباشه. فقط لازمه همو درک کنیم و اگه در توانمون بود همدلی کنیم. همین.+ فینال جام جهانی هم چند دقس شروع شده و من نمیتونم بگم کدومشون ببره بیشتر خوشحال میشم چون جفتشون تیم های مورد علاقه ام هستن.+ ما موجودات عجیبی هستیم که با وجود این همه غم که دور و اطرافمون هست شدیدا میل به زندگی و لذت بردن از زندگی داریم. خلاصه که همینابرچسب‌ها: روزمرگی دلنوشته های مانا...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته های مانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mana63 بازدید : 98 تاريخ : شنبه 3 دی 1401 ساعت: 18:53

چند وقت پیش تو تلگرام یه دختر خانومی بهم پی ام دادسلام و احوالپرسی و...گفتش من شمارو تو گروه زبان دیدم (من خیلی وقت پیش یه گروه عضو بودم برای تقویت مکالمه و خب خیلی وقت بود لفت زده بودم)گفتم: بفرمایید عزیزمبی مقدمه گفت : خوشگلیمنم گفتم: مرسی و باز هم تکرار کردم کاری دارید بفرماییدگمانم دو دل بود برا چیزی که میخواست بگهنهایت دل و به دریا زد و گفت: من از شما خیلی خوشم اومده و بعدش سریع عکس خودشم فرستاد.منم باز تشکر کردم و هنوز دو زاریم نیفتاده بود!!!که خودش برگشت گفت: شما گرایشتون چیه!؟اینجا بود که متوجه شدم جریان چیه و این دختر خانوم که کم سن و سال هم بودن هم جنس گرا هستن.گاهی گفتن و شنیدن از بعضی چیزها راحته اما وقتی برای خودت اتفاق میفته یه جور عجیبیه.من یه لحظه شوکِ شدمخدایی ما دهه شصتیا هر چقدر که فاز روشنفکری برداریم و درسخونده باشیم باز یه چیزای رو سخت میتونیم هضم کنیمو نسل الان راحت تر از ما با این قضایا کنار میان و از این حیث جا داره بهشون تبریک گفتخلاصه که با من از این شوخیا نکنید من قلبم ضعیفهپ.ن : یلداتون مبارک بچه ها دلنوشته های مانا...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته های مانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mana63 بازدید : 93 تاريخ : شنبه 3 دی 1401 ساعت: 18:53

شاید خیلی از ماها ارتباط های زیادی داشتیم و شاید هم رابطه های زیادی.اما وقتی وارد یک رابطه ی پخته میشی همه چیزش متفاوت هستاز شروع رابطه تا ادامه شهمه چیز تو این نوع رابطه واضح و شفاف و روشن هستآدم توش بلاتکلیف نیستمیدونه میخواد چکار کنه!!تو این نوع رابطه ها هیجان همیشه وجود داره.فقط خاص روزهای اول نیست و اتفاقا از نظر من هرچه مدت زمان بیشتری میگذره تازه هیجان بیشتری در دو طرف بوجود میاد.به فکر رشد و پیشرفت طرف مقابلمون هستیمدو طرف تو این نوع از رابطه مستقل هستند و آویزون طرفشون نیستندعشق در این نوع رابطه باعث بوجود اومدن حس آزادی و آرامش بیشتر میشه نه اسارت و بندگی.اگر هم "بندگی" وجود داره خودخواسته و لذت بخش هست.جنس دغدغه هامون از "نکنه دوسم نداره" ، " این الان کجاست!!؟ " ، " با کی رفته!؟" ، " داره چکار میکنه!؟" ، "نکنه تنهام بذاره" و...تغییر میکنهمیره به سمت" باید بیشتر حواسم بهش باشه و درکش کنم" ، " این مدت خیلی درگیره یادم باشه تلاش کنم فضا برای آرامشش بیشتر باشه" ، "برای خوشحالیش باید فلان کارو بکنم" ، " اون الان دستش خالیه باید بیشتر مراقب دخل و خرجم باشم" و...تو رابطه های پخته اصلیترین چیزی که هست و وجود داره احترام گذاشتن به هم و عقاید و خواسته های همدیگس.تو رابطه های پخته دو طرف بیشتر باهم حرف میزننو اگر مسئله ی پیش میاد قبل از هر تصمیم و قضاوت عجولانه ای در موردش باهم صحبت میکننو...تا وارد همچین رابطه ی نشیم نمیتونیم درک کنیم که چقدر با بودن تو رابطه های سطحی و نادرست و نامناسب به خودمون آسیب زدیمنمیتونیم درک کنیم که میشه با وجود اختلاف عقاید هم یکی رو واقعا دوست داشت و از بودن باهاش لذت برد.پس حواسمون باشه که اگر تو رابطه ی هستیم که همش نگرانیم، آرامش نداریم، نگران دلنوشته های مانا...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته های مانا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mana63 بازدید : 87 تاريخ : شنبه 3 دی 1401 ساعت: 18:53